قلب شکسته
نویسنده: مرجان(جمعه 85/6/3 ساعت 2:13 عصر)
عشق رخ یار بر من زار مگیر *
من حاصل عمر خود ندارم جز غم*
کسی امد که حرف عشق را با ما زد
دل ترسوی ما هم دل به دریا ز د
ای که دایم به خویش مغروری
گر تو را عشق نیست معذوری
گرد دیوانگان عشق مگرد
که به عقل عقیله مشهوری
مستی عشق نیست در سر تو
رو که تو مست اب انگوری
روی زرد است و اه درد الود
عاشقان را دوای رنجوری
بگذر از نام و ننگ خود حافظ
ساغر می طلبد که مخموری


لیست کل یادداشت های این وبلاگ